هوش مصنوعی: این شعر از مولانا بیانگر عشق و فداکاری در راه معشوق است. شاعر از دریای کرم و گوهر خود سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که خشکی دنیا در برابر عشق او بی‌اثر است. او از لشکر علم و فداکاری در راه عشق می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها کسانی با جرأت می‌توانند به این لشکر بپیوندند. همچنین، شاعر از ناامیدی و سوختن در راه عشق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که امیدواری به تغییر سرنوشت بی‌فایده است. در نهایت، او از تلاش‌های بی‌ثمر و از دست دادن نقش و نگار زندگی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۶۰

هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما
چه کند خشکی عالم به دماغ تر ما؟

علم لشکر ما از سر جان خاستن است
زهره کیست که گردد طرف لشکر ما؟

شمع یک مصرع برجسته ز مجموعه ماست
بال پروانه بود یک ورق از دفتر ما

دانه سوخته، از ابر نمی گردد سبز
چه خیال است که مسعود شود اختر ما؟

بس که در جستن آن سرو روان بال زدیم
نقش، چون گرد فرو ریخت ز بال و پر ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.