۲۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۴

فکنده ایم به امروز کار فردا را
ازین حیات چه آسودگی بود ما را؟

نگاه دار سر رشته تا نگه دارند
که می زنند به سوزن لب مسیحا را

به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
نبسته است کسی شاهراه دلها را

اگر ز ابروی همت اشارتی باشد
تهی کنیم به جام حباب دریا را

خدا سزا دهد این اشک گرم را صائب
که شست از نظرم سرمه تماشا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.