هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های پیچیده، به توصیف معشوق و احساسات شاعر نسبت به او می‌پردازد. شاعر از زیبایی‌های معشوق، ناز و غرور او، و تأثیر عمیق عشقش بر خود سخن می‌گوید و گاه از درد فراق و اشتیاق به وصال می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه پیچیده و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۷

خمار می نکند زرد ارغوان ترا
خزان نسیم بهارست گلستان ترا

ز نوشخند تو دلها شده است تنگ شکر
ندیده گر چه ز تنگی کسی دهان ترا

چه حاجت است که شمشیر بر کمر بندی؟
که پیچ و تاب بود تیغ کج میان ترا

ز خاکبوس تو من سرفراز چون گردم؟
که آفتاب نبوسیده آستان ترا

به جز اشاره که با ابروی تو گستاخ است
نکرده است کسی چاشنی کمان ترا

به حاصل دو جهان سر فرو نمی آرد
چگونه رام کنم ناز سر گران ترا؟

ز خون بیگنهان برده است گیرایی
کراست زهره که پیچد به کف عنان ترا؟

به خون زخم ز آب حیات تشنه ترم
که می کشد به بغل تیغ خونچکان ترا

به هر که می نگرم محو بی نشانی توست
به حیرتم ز که پرسد کسی نشان ترا

ز جلوه تو مرا رفته دست و دل از کار
به بر چگونه کشم قد دلستان ترا؟

به حرف سخت مرا ناامید نتوان کرد
که چرب نرمی مغزست استخوان ترا

نهال قد ترا تا چها بود در سر
که ناز سرو قدان است باغبان ترا

نظر ز صائب آتش زبان دریغ مدار
که بلبلی به ازو نیست گلستان ترا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.