هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، رهایی از تعلقات مادی، ارزش سکوت و فقر معنوی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند آب حیات، منصور حلاج، و مجردان برای بیان مقاصد عرفانی خود استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و نمادین (مانند منصور حلاج) ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۹

چه غم ز آه من آن خط روح پرور را؟
که برگریز نباشد بهار عنبر را

ز دل سیاهی آب حیات می آید
که تشنه سر به بیابان دهد سکندر را

ز چهره سخن حق نقاب بردارد
ز دار هر که چو منصور کرد منبر را

توان به مهر خموشی دهان ما را بست
اگر به موم توان بست چشم مجمر را

لب سؤال، در فقر را کلید بود
به روی خود مگشا زینهار این در را

مجردان تو از قید جسم آزادند
چه احتیاج به کشتی بود شناور را؟

مگیر از لب خود مهر چون صدف صائب
کنون که قدر خزف نیست آب گوهر را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.