هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از دیوانگی و جنون به عنوان پناهگاهی در برابر عقل یاد می‌کند و از دردها و اشک‌هایش می‌گوید. او به رغم تمام تاریکی‌ها، روشنی‌هایی نیز در زندگی خود می‌بیند و از تقصیرات و گناهان خود سخن می‌گوید. شاعر به عشق و ایمان خود به خداوند اشاره می‌کند و از سفر روحانی خود به سوی کعبه مقصود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و گناه ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۱۲

ز عشق، سینه پر داغ گلشنی است مرا
به باغ خلد ز هر داغ روزنی است مرا

چرا به عقل ز دیوانگی پناه برم؟
که از جنون، دهن شیر مأمنی است مرا

چو شمع، مد حیاتم بود ز رشته اشک
به دیده هر مژه بی اشک سوزنی است مرا

همان ز بخت سیه پیش پا نمی بینم
اگر چه هر سر مو شمع روشنی است مرا

خجالت گنه از تیغ جانگدازترست
گذشتن از سر تقصیر، کشتنی است مرا

کنم چگونه ادا شکر دست و تیغ ترا؟
که هر شکاف ز دل صبح روشنی است مرا

نمی پرد به پر کاه دیگران چشمم
ز سیر چشمی، هر دانه خرمنی است مرا

مگر به بال و پر بیخودی رسم جایی
وگرنه نقش قدم چاه بیژنی است مرا

ز بار دل چو صنوبر درین شکفته چمن
نهفته در ته هر برگ شیونی است مرا

ز حرف سرد ملامتگران چرا لرزم؟
به آتش جگر گرم، دامنی است مرا

به گرد کعبه مقصود چون رسم صائب؟
ز عزم سست به هر گام رهزنی است مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.