هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر دردها و رنجهای درونی شاعر است. او از گرفتگی دل، جنون دوری، ستمکدههای زندگی، و عیبجویی دیگران میگوید. همچنین، اشارههایی به طبیعت و عناصری مانند گل، شمع، و مرغ دارد که به عنوان استعارههایی برای بیان احساساتش استفاده شدهاند. شاعر در نهایت به حفظ عزت نفس و استقلال خود تأکید میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد درونی و ستمکدههای زندگی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۶۱۱
گرفتگی دل از چشم روشن است مرا
گره به رشته ز پیوند سوزن است مرا
جنون دوری من بیش می شود از سنگ
درین ستمکده حال فلاخن است مرا
درازدستی سودای من نه امروزی است
چو گل همیشه گریبان به دامن است مرا
کجا فریب دهد نقش، مرغ زیرک را؟
نظر ز خانه رنگین به روزن است مرا
کسی که عیب مرا می کند نهان از من
اگر چه چشم عزیزست، دشمن است مرا
به وادیی که منم، توشه بر میان بستن
کمر به رشته زنار بستن است مرا
ازان همیشه بود آبدار نغمه من
که داغ باده، گل جیب و دامن است مرا
مرا به شمع چو زنبور شهد حاجت نیست
که از ذخیره خود، خانه روشن است مرا
من آن چراغ تنک مایه ام درین محفل
که چرب نرمی احباب، روغن است مرا
ازان به حفظ نظر همچو باز مشغولم
که دست و ساعد شاهان نشیمن است مرا
غزاله ای که مرا کرده است صحرایی
کمند گردنش از خود گسستن است مرا
میان فاختگان سربلند ازان شده ام
که دست سرو چمن طوق گردن است مرا
غرض ز سیر چمن، شور عندلیبان است
وگرنه سینه پر داغ گلشن است مرا
ز چاک سینه گل، از گرفتگی صائب
نظر به رخنه دیوار گلشن است مرا
گره به رشته ز پیوند سوزن است مرا
جنون دوری من بیش می شود از سنگ
درین ستمکده حال فلاخن است مرا
درازدستی سودای من نه امروزی است
چو گل همیشه گریبان به دامن است مرا
کجا فریب دهد نقش، مرغ زیرک را؟
نظر ز خانه رنگین به روزن است مرا
کسی که عیب مرا می کند نهان از من
اگر چه چشم عزیزست، دشمن است مرا
به وادیی که منم، توشه بر میان بستن
کمر به رشته زنار بستن است مرا
ازان همیشه بود آبدار نغمه من
که داغ باده، گل جیب و دامن است مرا
مرا به شمع چو زنبور شهد حاجت نیست
که از ذخیره خود، خانه روشن است مرا
من آن چراغ تنک مایه ام درین محفل
که چرب نرمی احباب، روغن است مرا
ازان به حفظ نظر همچو باز مشغولم
که دست و ساعد شاهان نشیمن است مرا
غزاله ای که مرا کرده است صحرایی
کمند گردنش از خود گسستن است مرا
میان فاختگان سربلند ازان شده ام
که دست سرو چمن طوق گردن است مرا
غرض ز سیر چمن، شور عندلیبان است
وگرنه سینه پر داغ گلشن است مرا
ز چاک سینه گل، از گرفتگی صائب
نظر به رخنه دیوار گلشن است مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.