هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و سختی‌های زندگی خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه سکوت و اشک‌هایش او را به آرامش رسانده‌اند. او از بی‌کسانی و ناکامی‌هایش شکایت می‌کند، اما در نهایت، دل شکسته‌اش را به معشوق می‌رساند و از گریه‌هایش به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به آرامش یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، بیان غم و اندوه و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۱۸

زبان هر هرزه درایی به جان رساند مرا
لب خموش به دارالامان رساند مرا

ادا چگونه کنم شکر آه را، کاین تیر
ز یک گشاد به چندین نشان رساند مرا

ز بی کسی چه شکایت کنم به هر ناکس؟
که بی کسی به کس بی کسان رساند مرا

اگر چه بی بروپالی است سنگ راه عروج
دل شکسته به آن دلستان رساند مرا

به دیده چون ندهم جای، اشک را صائب؟
که سیل گریه به آن آستان رساند مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.