هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات خود درباره عید و امیدهایش سخن می‌گوید. او از عشق، دردها و آرزوهایش می‌نویسد و به دنبال امید و وصال است. همچنین، از طبیعت و زیبایی‌های آن برای بیان احساساتش استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و ناامیدی نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲۱

شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا
گشوده شد در جنت ازین کلید مرا

کنم سیاه ز نظاره بنفشه خطان
شود دو دیده چو بادام اگر سفید مرا

گران نیم به خریدار از سبکروحی
به سیم قلب چو یوسف توان خرید مرا

ز نیشتر چو رگ سنگ نیست پروایم
ز کوه درد ز بس نبض آرمید مرا

ز تخم سوخته، سبزی امید نتوان داشت
چگونه اختر طالع شود سعید مرا؟

نشد ز گوشه ابروی او گشاده دلم
چه دل گشاده شود از هلال عید مرا؟

ز حسن عاقبت عشق، چشم آن دارم
که صبح وصل شود، دیده سفید مرا

ز روی تازه من، تازه روست صائب باغ
اگر چه نیست بری همچو سرو و بید مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.