هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از فردی که دچار وسوسه و غم شده است، سوال میکند که چرا از مسیر عشق و آرامش دور شده و به جای آن، در غم و اندوه فرو رفته است. شاعر به او یادآوری میکند که او را از پریشانی جمع کرده و برایش شرایطی فراهم کرده است، اما او به جای استفاده از این فرصتها، به سوی ناامیدی و پریشانی رفته است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶۶۰
چرا زَ اَنْدیشهیی بیچاره گشتی؟
فُرورفتی به خود، غَم خواره گشتی؟
تو را من پاره پاره جَمع کردم
چرا از وَسوَسه صد پاره گشتی؟
زِ دارُالْمُلْکِ عشقَم رَخْت بُردی
دَرین غُربَت چُنین آواره گشتی
زمین را بَهرِ تو گَهْواره کردم
فَسُردهیْ تَختهٔ گَهْواره گشتی
رَوان کردم زِ سَنگَت آبِ حیوان
به سویِ خُشک رفتی، خاره گشتی
تویی فرزَندِ جان، کارِ تو عشق است
چرا رَفتی تو و هرکاره گشتی؟
ازان خانه که تو صد زَخْم خوردی
به گِردِ آن دَر و دَرساره گشتی؟
دَران خانه که صد حَلْوا چَشیدی
نگشتی مُطمئن، اَمّاره گشتی
خَمُش کُن، گفتْ هُشیاریْت آرَد
نه مَستِ غَمْزهٔ خَمّاره گشتی؟
فُرورفتی به خود، غَم خواره گشتی؟
تو را من پاره پاره جَمع کردم
چرا از وَسوَسه صد پاره گشتی؟
زِ دارُالْمُلْکِ عشقَم رَخْت بُردی
دَرین غُربَت چُنین آواره گشتی
زمین را بَهرِ تو گَهْواره کردم
فَسُردهیْ تَختهٔ گَهْواره گشتی
رَوان کردم زِ سَنگَت آبِ حیوان
به سویِ خُشک رفتی، خاره گشتی
تویی فرزَندِ جان، کارِ تو عشق است
چرا رَفتی تو و هرکاره گشتی؟
ازان خانه که تو صد زَخْم خوردی
به گِردِ آن دَر و دَرساره گشتی؟
دَران خانه که صد حَلْوا چَشیدی
نگشتی مُطمئن، اَمّاره گشتی
خَمُش کُن، گفتْ هُشیاریْت آرَد
نه مَستِ غَمْزهٔ خَمّاره گشتی؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.