هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق، رنج و سوختگی روح می‌پردازد. شاعر از دردهای عاطفی، ناامیدی و رنج‌های درونی سخن می‌گوید و از زبان سوخته و داغدیده خود استفاده می‌کند تا احساسات عمیق و آتشین خود را بیان کند. در عین حال، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند صبر، سکوت و امید نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و سوختگی روح نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۶۴۶

ز حرف سرد چه پروا روان سوخته را؟
که هست مرهم کافور، جان سوخته را

ز بس که اهل سعادت گرسنه چشم شدند
هما به سگ ندهد استخوان سوخته را

نظر به نعمت الوان چرا سیاه کند؟
به خون چو لاله زند هر که نان سوخته را

به حرف عشق دل داغدار من زنده است
که آتش آب حیات است جان سوخته را

به داغ سینه من دست آشنا مکنید
که می چکد ز نفس خون دهان سوخته را

دهن به شکوه خونین چو لاله باز مکن
که مرهم است خموشی زبان سوخته را

ملایمت طمع از زاهدان خشک مدار
که مغز، آه بود استخوان سوخته را

توان چو آهوی مشکین به بوی مشک شناخت
ز حرفهای جگرسوز، جان سوخته را

به داغ عاریه محتاج نیست سینه گرم
ز خود چراغ بود خانمان سوخته را

نسوخت هر که درین ره نفس، نمی داند
که سوختن پر و بال است جان سوخته را

اگر چه خط دم صبح جزاست خوبان را
شب وصال بود عاشقان سوخته را

ز داغ لاله سیاهی نمی رود هرگز
ز دل چگونه برآرم فغان سوخته را؟

به عشق رغبت من تازه می شود صائب
ز هر که می شنوم بوی جان سوخته را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.