۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷۲

غم حساب ندارم ز می پرستی ها
که نیست قابل تعبیر، خواب مستی ها

به قدر آنچه شوی پست، سربلند شوی
گرفته ایم عیار بلند و پستی ها

نسیم جاذبه ای پیش راه ما بفرست
که گشت سد ره ما غبار هستی ها

که می کند سر زلف حواس ما را جمع؟
به غیر بیخودی عشق و خواب مستی ها

بگیر سر خط عبرت ز قطع زلف ایاز
کشیده دار عنان دراز دستی ها

به وصل او نرسیدم ز مفلسی صائب
سیاه در دو جهان روی تنگدستی ها!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.