۲۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۷

افسردگی است چاره دل دردمند را
خاکسترست بستر راحت سپند را

از دار و گیر عشق، ملایک مسلمند
صید حرم چه قدر شناسد کمند را؟

خضری است شوق دوست که چون راه سر کند
بیرون برد مسلم از آتش سپند را

تا خط مشکبار تو آمد به روی کار
آماده گشت نافه چین ریشخند را

همت بلند دار که خورشید تربیت
در چاشنی است میوه شاخ بلند را

طالع نگر، که خار و خس ما نکرد دود
جایی که ماهتاب بسوزد سپند را

ای باد اگر به گلشن طهران گذر کنی
از ما بپرس صائب نادردمند را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.