۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰۹

پوشیده گر به زلف کنی روی خویش را
آخر چسان نهفته کنی بوی خویش را؟

بی اختیار بوسه بر آیینه می زنی
گر بنگری به دیده من روی خویش را

ریزد ز عطسه مغز غزالان چین به خاک
گردآوری اگر نکنی بوی خویش را

شیرازه هزار دل پاره پاره است
از شانه تار و مار مکن موی خویش را

جوهر بس است سبزه شمشیر آبدار
زحمت مده به وسمه دو ابروی خویش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.