هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به مضامینی مانند عشق، فقر، کرامت، و حقیقت می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا، مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی را بیان می‌کند. او از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که حتی گل‌های خوشبو را می‌سوزاند و از فقر به عنوان محکی برای سنجش سخاوت و همت نام می‌برد. همچنین، شاعر به رابطه‌ی میان کرامت و نیازمندی اشاره می‌کند و تأکید دارد که تنها اهل حال می‌توانند عمق این مفاهیم را درک کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در این شعر برای درک و تجربه‌ی بهتر، نیازمند سطحی از بلوغ فکری و شناختی است که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۷۱۸

پیچیده است دست تو دست کلیم را
در حقه کرده لعل تو در یتیم را

موج از حقیقت گهر بحر غافل است
حادث چگونه درک نماید قدیم را؟

در قتل ما به نرگس خود مصلحت مبین
کاندیشه صحیح نباشد سقیم را!

دریاست داغ حوصله من، که چون صدف
می پرورم به دست تهی صد یتیم را

مخصوص اهل حال بود گوشمال عشق
آتش دهد فشار، گل خوش شمیم را

گرد خجالت از رخ سایل که می برد؟
شرم کرم اگر نگدازد کریم را

فقر سیاهرو محک بخل و همت است
محتاج از کریم شناسد لئیم را

صائب ز بنده های باخلاص می شود
هر کس به یک طرف نهد امید و بیم را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.