هوش مصنوعی: این متن شعری است که از بیگانگی و دوری از دنیای مطلوب سخن می‌گوید. شاعر از گذشته‌ای یاد می‌کند که دیگر در خاطر دیگران نیست. او از گل‌های صبحگاهی و باغ دلگشای خود می‌گوید، اما اشاره می‌کند که کیفیت زندگی‌اش بیشتر از شراب سرخ است و حریفان خون او را می‌خورند. شاعر از نامرادی‌ها و زخم‌هایی که می‌خورد سخن می‌گوید و از این می‌ترسد که اگر سپهر به مرادش برود، چه اتفاقی خواهد افتاد. او از روزگار افسرده و بازار کساد زندگی می‌نالد و اشاره می‌کند که عشق، دل او را پاره پاره کرده است. شاعر خود را مانند خط بناگوش رمزی می‌داند که هر کودک نورسیده‌ای آن را نمی‌فهمد و در پایان می‌گوید که اگرچه باده‌اش خون است، اما نوشش از نه سپهر می‌گذرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و از مضامین غم‌انگیز و پیچیده استفاده می‌کند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'خونی که می‌خورند' و 'دل صدپاره' ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۵۸

بیگانگی شده است ز عالم مراد ما
یادش به خیر، هر که نیفتد به یاد ما!

چون صبح، جیب و دامن عالم پر از گل است
از باغ دلگشای جبین گشاد ما

کیفیتش ز باده لعلی است بیشتر
خونی که می خورند حریفان به یاد ما

با نامرادی از همه کس زخم می خوریم
ای وای اگر سپهر رود بر مراد ما

افسرده تر ز آتش طوفان رسیده است
بازار روزگار ز جنس کساد ما

ما را کسی که سر به بیابان عشق داد
آماده کرد از دل صدپاره زاد ما

رمزیم همچو خط بناگوش سر به سر
هر طفل نورسیده ندارد سواد ما

صائب اگر چه باده ما نیست غیر خون
از نه سپهر می گذرد نوش باد ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.