هوش مصنوعی:
این متن به زیبایی مفهوم عشق و تأثیر آن بر جهان و موجودات را بیان میکند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی محرک در طبیعت و هستی یاد میکند و تأکید میکند که همه اجزای عالم عاشق هستند. همچنین، اشاره میکند که عشق باعث زیبایی و حرکت در جهان میشود و بدون آن، هیچ چیز به جایی نمیرسد. در پایان، شاعر مخاطب را به عاشق بودن و وفاداری دعوت میکند تا زیباییهای عشق را درک کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶۷۴
هَلا ای آبِ حیوان، از نَوایی
هَمیگَردان مرا چون آسیایی
چُنین میکُن، که تا بادا چُنین باد
پَریشانْ دل به جایی، من به جایی
نَجُنبَد شاخ و بَرگی جُز به بادی
نَپَرَّد بَرگِ کَهْ بیکَهْرُبایی
چو کاهی جُز به بادی مینَجُنبَد
کجا جُنبَد جهانی بیهوایی؟
همه اَجْزایِ عالَم عاشقانند
وَهر جُزوِ جهانْ مَستِ لِقایی
وَلیک اسرارِ خود با تو نگویند
نَشایَد گفت سِرِّ جُز با سِزایی
چَراخواران چَراشان هم چَراخوار
زِ کاسه و خوانِ شیرین کَدخدایی
نه موران با سُلَیمان راز گفتند؟
نه با داوود میزَد کُهْ صَدایی؟
اگر این آسْمانْ عاشق نَبودی
نَبودی سینهٔ او را صَفایی
وَگَر خورشید هم عاشق نَبودی
نَبودی در جَمالِ او ضیایی
زمین و کوه اگر نه عاشق اَنْدی
نَرُستی از دلِ هر دو گیایی
اگر دریا زِعشقْ آگَهْ نَبودی
قَراری داشتی آخِر به جایی
تو عاشق باش، تا عاشقْ شِناسی
وَفا کُن تا بِبینی باوَفایی
نَپَذْرفت آسْمانْ بارِ اَمانَت
که عاشق بود و تَرسید از خَطایی
هَمیگَردان مرا چون آسیایی
چُنین میکُن، که تا بادا چُنین باد
پَریشانْ دل به جایی، من به جایی
نَجُنبَد شاخ و بَرگی جُز به بادی
نَپَرَّد بَرگِ کَهْ بیکَهْرُبایی
چو کاهی جُز به بادی مینَجُنبَد
کجا جُنبَد جهانی بیهوایی؟
همه اَجْزایِ عالَم عاشقانند
وَهر جُزوِ جهانْ مَستِ لِقایی
وَلیک اسرارِ خود با تو نگویند
نَشایَد گفت سِرِّ جُز با سِزایی
چَراخواران چَراشان هم چَراخوار
زِ کاسه و خوانِ شیرین کَدخدایی
نه موران با سُلَیمان راز گفتند؟
نه با داوود میزَد کُهْ صَدایی؟
اگر این آسْمانْ عاشق نَبودی
نَبودی سینهٔ او را صَفایی
وَگَر خورشید هم عاشق نَبودی
نَبودی در جَمالِ او ضیایی
زمین و کوه اگر نه عاشق اَنْدی
نَرُستی از دلِ هر دو گیایی
اگر دریا زِعشقْ آگَهْ نَبودی
قَراری داشتی آخِر به جایی
تو عاشق باش، تا عاشقْ شِناسی
وَفا کُن تا بِبینی باوَفایی
نَپَذْرفت آسْمانْ بارِ اَمانَت
که عاشق بود و تَرسید از خَطایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.