هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر غم و اندوه شاعر از شرایط ناگوار زندگی است. او از ملالت‌های زندگی، اضطراب، ناامیدی و بی‌عدالتی می‌گوید و احساس می‌کند که حتی طبیعت و ستارگان نیز با او همراهی نمی‌کنند. شاعر از وضعیت نابسامان خود و اطرافیانش شکایت دارد و احساس می‌کند که تلاش‌هایشان بی‌ثمر است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و اضطراب ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد و نیاز به تفسیر و راهنمایی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۷۸۸

از بس سترد گرد ملال از جبین ما
در زیر خاک ماند چو دام آستین ما

چشم ستاره جوهر آزار ما نداشت
روزی که بود باده لعلی نگین ما

از اضطراب ما دل سنگ آب می شود
جای ترحم است به پهلونشین ما

نخجیر ما ز سایه خود طبل می خورد
صیاد کرده است عبث در کمین ما

آفت به گرد خرمن ما هاله بسته است
با برق در تلاش بود خوشه چین ما

دل را به نقد از الم نسیه می کشد
کاری که می کند نظر دوربین ما

صائب چرا ز فکر هم آواز خون خوریم؟
ز اهل سخن بس است خروشی قرین ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.