هوش مصنوعی:
شاعر در این ابیات از دردها و رنجهای درونی خود سخن میگوید و از بیتفاوتی دیگران نسبت به این دردها شکایت دارد. او احساس میکند که فریادهایش شنیده نمیشود و کسی به او توجهی ندارد. همچنین، از نگاههای بیاحساس دیگران و عدم دریافت پاداش برای سختیهایش گله میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۸۲۴
فریاد نخیزد ز دل پر گله ما
نبود چو جرس هرزه درا آبله ما
هر جا که زند نشتر خاری مژه بر هم
خون دشنه کشد از جگر آبله ما
فریاد ازین برق نگاهان که نکردند
رحمی به گل کاغذی حوصله ما
صائب به چه امید گشاییم لب از هم؟
آن چشم سخنگو ندهد گر صله ما
نبود چو جرس هرزه درا آبله ما
هر جا که زند نشتر خاری مژه بر هم
خون دشنه کشد از جگر آبله ما
فریاد ازین برق نگاهان که نکردند
رحمی به گل کاغذی حوصله ما
صائب به چه امید گشاییم لب از هم؟
آن چشم سخنگو ندهد گر صله ما
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.