هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، فنا، رهایی از خود، و زیبایی‌های معنوی می‌پردازد. با استفاده از استعاره‌های مختلف مانند بلبل، دریا، فرهاد و شیرین، و یوسف، مفاهیم عمیق عرفانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از ادبیات و مفاهیم انتزاعی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۳۵

از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را
مستی ز یاد بلبل برده است آشیان را

از خویش رفتگان را حاجت به راهبر نیست
یک منزل است دریا سیل سبک عنان را

هر کس ز کوی او رفت دل را گذاشت بر جای
مرغان بجا گذارند در باغ آشیان را

حسن غیور را نیست پروای تلخکامان
از خون خویش فرهاد شیرین کند دهان را

از حسن های محجوب داغند خیره چشمان
طفلان فتاده خواهند دیوار گلستان را

از آب روی یوسف خاک مراد گردید
گردی که بر جبین بود از راه کاروان را

مستغرق فنا را از نیستی خطر نیست
کشتی درست باشد دریای بیکران را

از تیر آه مظلوم ظالم امان نیابد
پیش از نشانه خیزد از دل فغان کمان را

نخلی که از ثمر نیست جز سنگ در کنارش
باد مراد داند دمسردی خزان را

از ناقصان خموشی عرض کمال باشد
نتوان به تخته کردن برچیدن این دکان را

بی داغ عشق صائب روشن نمی شود دل
خورشید می فروزد رخسار آسمان را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.