هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و شیدایی سخن می‌گوید، با تصاویری از مجنون، یوسف، و عناصر طبیعت مانند شمشیر، زنجیر، و دریا. شاعر از درد عشق، ناتوانی در کنترل احساسات، و تأثیر عمیق معشوق بر زندگی خود می‌نویسد. همچنین، مفاهیمی مانند تقدیر، عفو الهی، و ضعف انسان در برابر عشق نیز مطرح شده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی سنگین، مناسب برای مخاطبان با درک ادبی بالاتر و آشنایی با شعر کلاسیک فارسی است.

غزل شمارهٔ ۸۴۱

اندیشه نبود عشق را از موجه شمشیرها
سیر چراغان می کند مجنون ز چشم شیرها

چون موجه ریگ روان در دشت جولان می زند
از شورش سودای من شیرازه زنجیرها

روزی که نقش زلف او بر آب زد دست قضا
چون مو بر آتش حلقه زد سررشته تدبیرها

از چهره زرین من زر در نظرها خوار شد
از خارکساریهای من بی قدر شد اکسیرها

دریای روشن سیل را آورد از ظلمت برون
حاشا که آرد عفو حق بر روی ما تقصیرها

از غنچه پیکان او نتوان شنیدن بوی خون
از بس خدنگش صاف جست از سینه نخجیرها

افسانه غفلت کجا می بست مژگان مرا؟
می دید چشم من اگر در خواب این تعبیرها

این عقده مشکل که زد ابروی او در کار من
بسیار خواهد کرد نی در ناخن تدبیرها

با عاجزی گردنکشان داغند از اقبال من
با خاکساری چون هدف در خاک دارم تیرها

در بند هم فارغ نیند از شغل عشق آزادگان
مجنون نظر بازی کند با حلقه زنجیرها

یوسف عذاری را که من زندانی او گشته ام
از خانه بیرون می دوند از شوق او تصویرها

این دام مشکینی که من در گردن او دیده ام
آهوی مشکین می شوند از بوی او نخجیرها

یک عقده زان زلف سیه بر مو شکافان عرض کن
تا نقش بندد بر زمین سرپنجه تدبیرها

تا کرد ترک می دلم یک شربت آب خوش نخورد
بیمار شد طفل یتیم از اختلاف شیرها

راز دهان تنگ او صائب شود پوشیده تر
هر چند خط افزون کند این نقطه را تفسیرها
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.