۲۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴۲

دارند اگر سر رشته ای در کف به ظاهر چنگ ها
در پنجه مطرب بود سر رشته آهنگ ها

از من مدان چون باغ اگر هر دم به رنگی می شوم
بی رنگی او می زند بر آب زینسان رنگ ها

موسی چه غم دارد اگر صد کوه طور از جا رود؟
سودا نمی پرد ز سر از حمله این سنگ ها

از ساده لوحی می شوم هر گام محو لاله ای
با آن که دور افتاده ام از کاروان فرسنگ ها

روزی که از می جام را می کردم جم روشنگری
در زنگ صائب غوطه زد آیینه فرهنگ ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.