هوش مصنوعی:
این شعر از فروغی بسطامی بیانگر سادگی و یکرنگی دل انسان است که مانند گوهری ارزشمند است. شاعر از دعا و نیاز بینیاز است، چرا که خورشید مهر از محضر اوست. او از افکار پریشان تعجب میکند که چگونه میتوانند شیرازهی دفتر وجودش را برهم بزنند. شاعر قانع به دیدار خشک آیینه است و از تازهرویان چشمتر دارد. او به استحکام و پختگی وجود خود اشاره میکند و گرانمایگی را لنگر خود در دریای پرتلاطم زندگی میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربهی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر قابل درک است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۸۴۶
فروغی است یکرنگی از گوهر ما
دل ساده فردی است از دفتر ما
به دعوی نداریم چون صبح حاجت
که خورشید مهری است از محضر ما
به محشر هم از جای خود برنخیزد
سپندی که افتاد در مجمر ما
عجب دارم از فکرهای پریشان
که شیرازه گیرد به خود دفتر ما
چو آیینه قانع به دیدار خشک است
ازین تازه رویان دو چشم تر ما
شکستند جوهر طرازان فطرت
چو فولاد در بیضه بال و پر ما
کجا پخته گردد، که از جوش دریا
نیامد ز خامی برون عنبر ما
درین بحر پر شور، مانند گوهر
گرانمایگی بس بود لنگر ما
چه سرها که داده است بر باد صائب
هوایی که شد چون حباب افسر ما
دل ساده فردی است از دفتر ما
به دعوی نداریم چون صبح حاجت
که خورشید مهری است از محضر ما
به محشر هم از جای خود برنخیزد
سپندی که افتاد در مجمر ما
عجب دارم از فکرهای پریشان
که شیرازه گیرد به خود دفتر ما
چو آیینه قانع به دیدار خشک است
ازین تازه رویان دو چشم تر ما
شکستند جوهر طرازان فطرت
چو فولاد در بیضه بال و پر ما
کجا پخته گردد، که از جوش دریا
نیامد ز خامی برون عنبر ما
درین بحر پر شور، مانند گوهر
گرانمایگی بس بود لنگر ما
چه سرها که داده است بر باد صائب
هوایی که شد چون حباب افسر ما
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.