۲۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹۰

دیده از خط بدیع آب دهید ای احباب
که عجب نقش بدیعی زده دوران بر آب

لب میگون و خط سبز تماشا دارد
بزدایید ز دل زنگ ازین سبزه و آب

دم خط را چو دم صبح غنیمت دانید
پیش از آن دم که ز مقراض شود پا به رکاب

زین خط تازه وتر، دیده و دل آب دهید
که ز هر حلقه در آتش بودش نعل شتاب

گر چه ایمن ز خزان است بهار عنبر
بشتابید به نظاره شما ای احباب

شب قدرست خط سبزنکویان، زنهار
غافل از دولت بیدار مگردید به خواب

خط مشکین، خط بیزاری اهل هوس است
مگذرید از سر این آیه رحمت به شتاب

گر غبار خط ازان روی چنین خواهد خاست
ای بسا دیده کز این گرد شود خانه خراب

گر چه از مشک شود وحشت آهو افزون
حسن خوبان ز خط سبز برآید ز حجاب

خط شبرنگ کند گردن خوبان را نرم
عاملان را نبود سرکشی از پای حساب

گفتم از خط دل او نرم شود، زین غافل
که خط سبز زند زهر به شمشیر عتاب

چون زند سبزه خط موج طراوت صائب
نیست ممکن که توان شد ز تماشا سیراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.