هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از جدایی و عشق سخن می‌گوید. او از احساس شرمساری و بی‌قراری در عشق می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که حتی ناخن‌هایش را نیز از او می‌گیرد. در نهایت، او از شمس تبریز یاد می‌کند و از مخاطب می‌خواهد که اگر مرد عمل است، به کمک او بیاید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۸۶

اگریارِ مرا از من بَرآری
من او گشتم، بگو با او چه داری؟

میانِ ما چو تو مویی نَبینی
تو مانی در میانِ شَرمساری

بِبین عیب اَرْچه عاشق گشت رُسوا
نباشد عار، گَر بَحْری‌‌‌ست عاری

بیا ای دست اَنْدَر آب کرده
کُلوخِ خُشک خواهی تا بَرآری

تو خواهی هَمچو ابرِ بازگونه
که باران از زمینْ بر چَرخ باری

چو ناخُن نیز نَگْذارد تو را عشق
رَوا باشد که آن سَر را بِخاری

قَراری یابی آن گَهْ بر لبِ عشق
چو ساکِن گشته‌یی در بی‌قَراری

مَکُن یادِ کسی ای جانِ شیرین
که نَشْناسَد خَزان را از بهاری

نَدانَد عَطْسه را زان لاغِ دیگر
نَدانَد شیر از روبَهْ عَیاری

بِگُفتم ای ونَکْ غوطی بِخوردَم
دَران موجِ لَطیفِ شهریاری

شُدم از کارْ من از شَمسِ تبریز
بیا در کار، گَر تو مَردِ کاری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.