۲۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۸۷

صَلا ای صوفیان کِامْروز باری
سَماع است و وصال و عیش آری

بِکُن ای موسیِ جان خَلْعِ نَعْلین
که اَنْدَر گُلْشَنِ جان نیست خاری

کبوترها سَراسَر بازْ گَردند
که اُفتاد این شکاران را شکاری

شود سَرهایِ مَستان فارغ از دَرد
چو سَر درکرد خَمْرِ بی‌خُماری

بِخور، که ساعتی دیگر نَبینی
زِ مشرق تا به مغرب هوشیاری

بَرآوَر بینی و بویِ دِگَر جوی
که این بینی است آن بو را مِهاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.