هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از مفاهیمی مانند عشق، رنج، صبر و تقدیر سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند باده تلخ، عشق آتشین و طبیعت، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند جواهر سرمه، شربت سیمرغ و محشر دارد که بر جنبه‌های معنوی شعر تأکید می‌کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند 'باده تلخ' و 'خون نزدیکان' ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۹۳۰

باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت
عشق آتشدست در مغز من پرشور ریخت

از لب خاموش من مهر خموشی برنداشت
باده تلخی که نقش از کاسه منصور ریخت

مشت خاک ما چه باشد پیش شوخی های حسن؟
این همان برق است کز یک نوشخندش طور ریخت

گفتگوی عشق با اهل خرد حیف است حیف
این جواهر سرمه را نتوان به چشم کور ریخت

هر سخن گوشی و هر می ساغری دارد جدا
شربت سیمرغ نتوان در گلوی مور ریخت

از دل خم جلوه گر شد در لباس آفتاب
هر فروزان اختری کز طارم انگور ریخت

من که سنگ خاره عاجز بود در دستم چو موم
دیدن آن سنگدل از پنجه من زور ریخت

خرمنی در دامن صحرای محشر سبز کرد
هر که مشت دانه ای در رهگذار مور ریخت

غنچه هشیارست و بلبل مست، گویا از حجاب
جام خود را در گریبان غنچه مستور ریخت

برنیارد هیچ کس صائب سر از نیرنگ حسن
خون نزدیکان ز شوق یک نگاه دور ریخت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.