هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، اضطراب، جستجوی حقیقت، و تقابل حق و باطل می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند عشق بی‌تاب، مجنون، شهیدان، و تقابل نور و ظلمت استفاده کرده است تا احساسات عمیق انسانی و چالش‌های روحی را بیان کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به موضوعاتی مانند عشق آشفته، مرگ، و تقابل وجودی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۹۳۹

چرخ ماند از گردش اما اضطراب دل بجاست
تیغ شد کند و سماع طایر بسمل بجاست

عشق بی تاب است تا دوران خط آخر شدن
چشم مجنون می پرد تا گردی از محمل بجاست

تیغ خونریزست تا یک کشتنی در عرصه هست
حسن مغرورست تا یک عاشق بیدل بجاست

شش جهت از کعبه دل در کمند اندازیند
گر به هر جانب شود آن شاخ گل مایل بجاست

نیم جانی داده اند و یک جهان دل برده اند
روز محشر با شهیدان دعوی قاتل بجاست

هیچ کافر را مبادا خودپرستی سد راه!
آسمان شد با زمین هموار و این حایل بجاست

دل چو از جا رفت، عالم می شود زیر و زبر
نیست بی پرگار دور آسمان تا دل بجاست

نور و ظلمت با جهان آب و گل آمیخته است
تا زمین و آسمان باشد حق و باطل بجاست

تا نگردیده است عادت، نشأه می بخشد شراب
گر به امید جنون از نو شوم عاقل بجاست

تا شکاری هست، در پرواز باشد چشم دام
نیست زلف یار را آرام تا یک دل بجاست

زشت صائب زیر گل خواهد نهان آیینه را
خصمی گردون دون با مردم قابل بجاست

این جواب حضرت میرزا سعید ما که گفت
این گره از رشته ما وا شد و مشکل بجاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.