هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر رضایت و قناعت شاعر به زندگی ساده و بی‌آلایش است. او از تجملات دنیوی بی‌نیاز است و به جایگاه معنوی و عرفانی خود افتخار می‌کند. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، غنچه، شبنم و باغ، احساسات عمیق خود را نسبت به زندگی و عشق بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۹۹۹

چار دیوار قفس عشرت سرای ما بس است
شهربند دام باغ دلگشای ما بس است

خرقه بر بالای ارباب تجرد پینه است
پهلوی لاغر به جای بوریای ما بس است

بی نیازانیم، ما را ناز بالش گو مباش
غنچه خسبانیم، زانو متکای ما بس است

سیر چشمانیم، ما را بر زر گل چشم نیست
برگ سبزی از گلستان خونبهای ما بس است

چشم چون شبنم نمی دوزیم بر رخسار گل
غنچه منقار باغ دلگشای ما بس است

ما حریف چشم شور آب زمزم نیستیم
طاق ابروی تو محراب دعای ما بس است

این سگانی را که سیر آسمان رو داده است
استخوان را گر نگیرند از همای ما بس است

اصفهان گو پشت چشم از سرمه پر نازک مکن
خاک دامنگیر غربت توتیای ما بس است

بر لب خاموش ما قفل ادب تا کی زدن؟
تنگ گیری بر گلوی سرمه سای ما بس است

خوش نشین چهره گل همچو شبنم نیستیم
گر دهی در رخنه دیوار جای ما بس است

بر در بیگانگی گر مردم عالم زنند
معنی بیگانه صائب آشنای ما بس است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.