هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عناصر طبیعت و مفاهیم فلسفی برای بیان مضامین عمیق استفاده می‌کند. شاعر با به‌کارگیری تصاویری مانند گلشن، پیراهن، باده، و ذره، به مفاهیمی مانند قناعت، عقل، جرأت، و فروغ درونی می‌پردازد. متن تأکید دارد که گاهی سادگی و قناعت (مانند یک پیراهن یا ذره) می‌تواند کافی باشد و عقل نباید از حد خود فراتر رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات (مانند 'باده') نیاز به درک ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۰۰۱

گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است
دیده کنعانیان را بوی پیراهن بس است

ظلمت شب های غم را لشکری در کار نیست
این سیاهی را فروغ باده روشن بس است

عقل بیجا می کند پا از گلیم خود دراز
ذره را میدان جولان دیده روزن بس است

از تنزل می توان دادن فلک را خاکمال
خاکساری سد راه جرأت دشمن بس است

سیلیی خاموش سازد طفل بازیگوش را
عقل دعوی دار را یک رطل مرد افکن بس است

چون نباشد دل به جای خود، زره دام بلاست
اهل جرأت را لباس جنگ، پیراهن بس است

نیست صائب دیده ما بر فروغ عاریت
بی کسان را شمع بالین دیده روشن بس است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.