هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، بلبل، و باغ، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. او از داغ عشق، زخم‌های روحی، و بی‌توجهی دیگران به زیبایی‌های زندگی شکایت دارد. همچنین، شعر به رابطه بین عشق و زیبایی، و تأثیر آن بر روح و روان انسان می‌پردازد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و موضوعاتی مانند رنج عشق و تنهایی،更适合 نوجوانان و بزرگسالانی که تجربه‌های زندگی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۱۰۴۴

سینه ام از داغ رنگارنگ صحرای گل است
پای من از زخم خار خونچکان پای گل است

برنمی آرد مرا جوش بهاران از قفس
بی دماغان محبت را چه پروای گل است؟

عشق می چیند ز دلسوزی بلای حسن را
در دل بلبل خلد خاری که در پای گل است

رتبه حسن از غرور عشق ظاهر می شود
باغبان نازی اگر دارد ز بالای گل است

مستی من نیست موقوف شراب لاله رنگ
غنچه منقار من لبریز صهبای گل است

شرم می دارد نگاه از خیره چشمان حسن را
چون نباشد باغبان در باغ، یغمای گل است

سردمهری را اثر در سینه های گرم نیست
عندلیب مست ما فارغ ز سرمای گل است

از سخن سنجان شود صائب بلند آوازه حسن
شعله آواز بلبل محفل آرای گل است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.