۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۹۸

آتش افروز شکر شیرینی پیغام توست
زخم پیرای ملاحت تلخی دشنام توست

سبزه ای کز آتش یاقوت فرسای کلیم
می زند جوش طراوت، خط عنبر فام توست

ابر سیرابی که بر خارا کند گوهر نثار
وز ندامت تر نگردد، التفات عام توست

ای تغافل پیشه بر پرواز ما دل بد مکن
خاک ما افتادگان در شهر بند دام توست

کار خود صائب به تأثیر محبت واگذار
این ندیدنها گناه شوخی ابرام توست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.