هوش مصنوعی:
این متن به زیباییهای متضاد و تناقضهای زندگی میپردازد، مانند افتادگی از بزرگان، بردباری، قدرت سکوت، و زیبایی در سادگی. همچنین تأکید بر تواضع، صبر، و ارزشهای اخلاقی دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین برخی از اشارات استعاری ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۱۱۵۶
خاکساری از بزرگان جهان زیبنده است
با زمین، افتادگی از آسمان زیبنده است
از شکستن می فزاید رتبه طرف کلاه
سر به پیش انداختن از سرکشان زیبنده است
در خزان سهل است با نظارگی حسن سلوک
تازه رویی در بهار از باغبان زیبنده است
مغز اگر نرمی کند چندان ندارد تازگی
چرب نرمی بیشتر از استخوان زیبنده است
کوهسار از خنده بیجای کبک از جا نرفت
بردباری از بزرگان جهان زیبنده است
هر که را بر خاک راه انداخت، سازد سربلند
دعوی گردن فرازی از سنان زیبنده است
آنقدرها کز سخن باشد بلندی خوشنما
کوتهی در دعوی از تیغ زبان زیبنده است
از درشتی های سوهان تیغ ها گردند نرم
سر به سر پست و بلند این جهان زیبنده است
می شود ساحل ز جزر و مد دریا قدردان
بخل و احسان هر دو از پیر مغان زیبنده است
از خموشی قدرت گفتار گردد مایه دار
در مقام خود سکون از کاروان زیبنده است
باده در جام بلورین جلوه دیگر کند
خون ما بر گردن سیمین بران زیبنده است
طاعت از پیران، رعونت از جوانان خوشنماست
راستی در تیر چون خم در کمان زیبنده است
خشکی از سر پنجه مرجان اگر بیرون برد
لاف تر دستی ز بحر بیکران زیبنده است
گر نبندد بر زمین چون سایه نقش از جلوه اش
لاف رعنایی ز سرو بوستان زیبنده است
صائب از رنگین کلامان ترک دعوی خوشنماست
غنچه را مهر خموشی بر دهان زیبنده است
با زمین، افتادگی از آسمان زیبنده است
از شکستن می فزاید رتبه طرف کلاه
سر به پیش انداختن از سرکشان زیبنده است
در خزان سهل است با نظارگی حسن سلوک
تازه رویی در بهار از باغبان زیبنده است
مغز اگر نرمی کند چندان ندارد تازگی
چرب نرمی بیشتر از استخوان زیبنده است
کوهسار از خنده بیجای کبک از جا نرفت
بردباری از بزرگان جهان زیبنده است
هر که را بر خاک راه انداخت، سازد سربلند
دعوی گردن فرازی از سنان زیبنده است
آنقدرها کز سخن باشد بلندی خوشنما
کوتهی در دعوی از تیغ زبان زیبنده است
از درشتی های سوهان تیغ ها گردند نرم
سر به سر پست و بلند این جهان زیبنده است
می شود ساحل ز جزر و مد دریا قدردان
بخل و احسان هر دو از پیر مغان زیبنده است
از خموشی قدرت گفتار گردد مایه دار
در مقام خود سکون از کاروان زیبنده است
باده در جام بلورین جلوه دیگر کند
خون ما بر گردن سیمین بران زیبنده است
طاعت از پیران، رعونت از جوانان خوشنماست
راستی در تیر چون خم در کمان زیبنده است
خشکی از سر پنجه مرجان اگر بیرون برد
لاف تر دستی ز بحر بیکران زیبنده است
گر نبندد بر زمین چون سایه نقش از جلوه اش
لاف رعنایی ز سرو بوستان زیبنده است
صائب از رنگین کلامان ترک دعوی خوشنماست
غنچه را مهر خموشی بر دهان زیبنده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.