هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و درد ناشی از آن سخن میگوید. او از اقبالی که در عشق یافته و از رنجهایی که تحمل کرده است، صحبت میکند. همچنین، به زیبایی و جمال معشوق اشاره کرده و از عشق الهی و معنوی سخن میگوید. در پایان، شمسالدین تبریزی را به عنوان نماد عشق و افتخار الهی ستایش میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۷۱۵
مرا اَنْدَر جِگَر بِنْشَست خاری
بِحَمْدِاللَّهْ زِ باغِ اوست، باری
یکی اِقْبال زَفتی یافت جانم
وَگَرچه شُد تَنَم در عشق، زاری
کِناری نیست این اِقْبالِ ما را
چو بِگْرفتم چُنین مَهْ در کِناری
بِگیر این عقل را، بردارِ او کَش
تماشا کُن ازین پَس، گیروداری
چو اَنْدَربافت این جانَم به عشقَش
زِ هستم تا نَمانَد پود و تاری
رُخِ گُلْنار گَر در رَهْ حِجاب است
چو گُل در جان زَنیمَش زود ناری
مَشوغِرِّه به گُلْزارِ فَنا تو
که او گَنده شود روزی سه چاری
جَمالی بین که حَضرتْ عاشِقَسْتَش
بِشو بَهرِ چُنین جانْ، جانْ سِپاری
خداوندیِّ شَمسُ الدّینِ تبریز
کَزو دارد خداوند اِفْتِخاری
بِحَمْدِاللَّهْ زِ باغِ اوست، باری
یکی اِقْبال زَفتی یافت جانم
وَگَرچه شُد تَنَم در عشق، زاری
کِناری نیست این اِقْبالِ ما را
چو بِگْرفتم چُنین مَهْ در کِناری
بِگیر این عقل را، بردارِ او کَش
تماشا کُن ازین پَس، گیروداری
چو اَنْدَربافت این جانَم به عشقَش
زِ هستم تا نَمانَد پود و تاری
رُخِ گُلْنار گَر در رَهْ حِجاب است
چو گُل در جان زَنیمَش زود ناری
مَشوغِرِّه به گُلْزارِ فَنا تو
که او گَنده شود روزی سه چاری
جَمالی بین که حَضرتْ عاشِقَسْتَش
بِشو بَهرِ چُنین جانْ، جانْ سِپاری
خداوندیِّ شَمسُ الدّینِ تبریز
کَزو دارد خداوند اِفْتِخاری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.