هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به بیان درد عشق و جنون ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از سوختن در آتش عشق، بی‌قراری دل، و دشواری‌های این راه سخن می‌گوید و با اشاره به لیلی و مجنون، بر شدت این عشق تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نیاز به درک ادبی برای درک کامل معانی شعر، این متن را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب می‌سازد.

غزل شمارهٔ ۱۲۱۴

بهر قتل ما کمر آن حسن بی اندازه بست
دفتر گل را خس و خاشاک ما شیرازه بست

بی دماغان جنون را رام کردن مشکل است
سوخت لیلی، محمل خود تا بر این جمازه بست

سوخت چون خال از فروغ عارض گلگون او
از شفق آن کس که بر خورشید تابان غازه بست

آب شد از انفعال پیچ و تاب زلف او
موج بر آب روان چندان که نقش تازه بست

جمع نتوانست کردن این دل صد پاره را
آن که اوراق خزان را بارها شیرازه بست

نه همین صائب بلند آوازه گشت از حرف عشق
صاحب گلبانگ شد هر کس که این آوازه بست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.