هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، بی‌قراری دل، امید و ناامیدی، و مفاهیم عرفانی مانند فنا و بقا می‌پردازد. شاعر از بی‌قراری عاشق، نگاه معشوق، و پیچیدگی‌های عشق سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند قطره باران، گوهر صدف، و زلف معشوق، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۶۳

گر نمی جوشیم با می از سر انکار نیست
غفلت سرشار ما را باعثی در کار نیست

می زند هر قطره باران چشمکی بر ساقیان
کاین چنین روزی چرا پیمانه ها سرشار نیست؟

می توان در سینه بی کینه من روی دید
خانه آیینه ام در بسته زنگار نیست

تحفه دل را به امیدی به کویش برده ایم
آه اگر آن زلف سرپیچد که دل در کار نیست!

پنجه بیتابی دل، سینه ام را چاک کرد
این صدف را راحتی از گوهر شهوار نیست

بر رگ جانها نپیچد تا پریشان نیست زلف
نبض دلها را نگیرد چشم تا بیمار نیست

کشتنی چون دیر کشتن نیست صید عشق را
الحذر از تیغ مژگانی که بی زنهار نیست

شانه در هرعقده زلف تو ایمان تازه کرد
اینقدر پیچیدگی با رشته زنار نیست

تا بگیرد جذبه توفیق، بازوی که را
هر سری شایسته دوش و کنار دار نیست

طوطی از آیینه می گویند می آید به حرف
چون مرا در پیش رویش زهره گفتار نیست؟

بیقراران بی نیاز از کعبه و بتخانه اند
ریگ را در قطع ره هرگز به منزل کار نیست

نام عشق از کلک ما صائب بلند آوازه شد
عشق اگر بخشد دو عالم را به ما، بسیار نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.