هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعارههای غنی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، بینیازی، و گذر زمان میپردازد. شاعر از دلهای آشفته، بیعدالتی، و فراز و نشیبهای زندگی سخن میگوید و با اشاره به مفاهیمی مانند 'خون بیگناهان' و 'عشقبازی'، عمق احساسات خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی، استفاده از استعارههای پیچیده، و پرداختن به موضوعاتی مانند رنج و بیعدالتی، درک این شعر را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. این محتوا برای سنین بالاتر که توانایی تحلیل و درک مفاهیم انتزاعی را دارند، مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۱۳۳۴
آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت
آب خضر از دل سیاهی فکر اسکندر نداشت
خانمان سوزست برق بی نیازیهای حسن
ورنه آن آیینه رو حاجت به خاکستر نداشت
از بیابانی که سالم برد بیدردی مرا
غیر خون بی گناهان لاله دیگر نداشت
من به اوج لامکان بردم، وگرنه پیش ازین
عشقبازی پله ای از دار بالاتر نداشت
چون هلال عید، دور جام یک دم بیش نیست
وقت آن کس خوش که چشم از چشم ساقی برنداشت
چشم خواب آلود ما مستغنی از افسانه بود
کشتی ما از گرانباری غم لنگر نداشت
بود صائب در گرفتاری حضور دل مرا
غیر دام اوراق ما شیرازه دیگر نداشت
آب خضر از دل سیاهی فکر اسکندر نداشت
خانمان سوزست برق بی نیازیهای حسن
ورنه آن آیینه رو حاجت به خاکستر نداشت
از بیابانی که سالم برد بیدردی مرا
غیر خون بی گناهان لاله دیگر نداشت
من به اوج لامکان بردم، وگرنه پیش ازین
عشقبازی پله ای از دار بالاتر نداشت
چون هلال عید، دور جام یک دم بیش نیست
وقت آن کس خوش که چشم از چشم ساقی برنداشت
چشم خواب آلود ما مستغنی از افسانه بود
کشتی ما از گرانباری غم لنگر نداشت
بود صائب در گرفتاری حضور دل مرا
غیر دام اوراق ما شیرازه دیگر نداشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.