هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از رسیدن کاروانی از مصر با هدایایی مانند شکر و قند خبر می‌دهد. سپس به توصیف حالات روحی و عرفانی خود می‌پردازد، از جمله دیدن جهانی دیگر و دریایی در سبویی. در نهایت، شاعر به دیدار شمس تبریز اشاره می‌کند و از تجربه‌های عرفانی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات خاص عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۷۳۰

آوَرْد خَبَر شِکَرسِتایی
کَزْ مصر رَسید کاروانی

صد اُشتُر، جُمله شِکَّر و قَند
یا رَب، چه لَطیفْ اَرمَغانی

در نیم شبی رَسید شَمعی
در قالَبِ مُرده رفت جانی

گفتم که بگو سُخَن گُشاده
گفتا که رَسید آن فُلانی

دل از سَبُکی زِ جایْ بَرجَست
بِنْهاد زِ عقلْ نردبانی

بر بام دَوید از سَرِ عشق
می‌جُست ازین خَبَر نشانی

ناگاه بِدید از سَرِ بام
بیرون زِ جهانِ ما جهانی

دریایِ مُحیط در سَبویی
در صورتِ خاک، آسْمانی

بر بامْ نِشَسته پادشاهی
پوشیده لباسِ پاسْبانی

باغیّ و بهشتِ‌ بی‌نِهایَت
در سینهٔ مَردِ باغْبانی

می‌گشت به سینه‌ها خیالَش
می‌کرد زِ شاهِ دلْ بَیانی

مَگْریز زِ چَشمَم ای خیالَش
تا تازه شود دِلَم زمانی

شَمسِ تبریز، لامَکان دید
بَرساخت زِ لامَکانْ مَکانی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.