۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۳۸

من پار بِخورده‌اَم شرابی
اِمْسالْ چه مَستَم و خَرابی

من پارِ زِ آتشی گُذشتم
اِمْسالْ چرا شُدم کبابی؟

من تشنه به آبِ جویْ رفتم
ماهی دیدم میانِ آبی

شیران همه ماهتاب جویَند
من شیرم و یارِ ماهتابی

از دَرد مَپُرس، رنگِ رُخ بین
تا رنگْ بِگویَدَت جوابی

جانم مَست است و تَنْ خَراب است
مَستی‌‌‌ست نِشَسته در خَرابی

این هر دو چُنین و دلْ چُنین تَر
کَزْ غم چو خَری‌‌‌ست در خَلابی

یک لحظه مَشو مَلول، بِشْنو
تا باشَدَت از خدا ثَوابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.