هوش مصنوعی: این شعر به موضوعات گذر زمان، پیری، ناامیدی و آرزوهای برآورده نشده می‌پردازد. شاعر از تغییرات ناخوشایند ناشی از پیری مانند ریختن دندان‌ها و خمیدگی قامت سخن می‌گوید و به آرزوهای جوانی اشاره می‌کند که برآورده نشده‌اند. همچنین، از نعمت‌های زمین که چشم را سیر نکرده و خواب‌های سنگین پیش از مرگ سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی درباره زندگی، مرگ و پیری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه شعر ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۲۴

در کمین این فلک سخت کمانی که تراست
عاقبت گرد برآرد ز نشانی که تراست

نعمت روی زمین چشم ترا سیر نکرد
چه کند خاک به چشم نگرانی که تراست؟

ریخت دندان تو چون اختر صبح از پیری
مشرق شکر نگردید دهانی که تراست

قامتت بید موله شد و چون سرو کشد
سر به عیوق، تمنای جوانی که تراست

در ریاضی که بود دولت گل پا به رکاب
چه اقامت کند این برگ خزانی که تراست؟

استخوانهای ترا پیشتر از خاک شدن
توتیا می کند این خواب گرانی که تراست

صرف کن چون مه نو توشه خود را زنهار
تا شود قرص تمام این لب نانی که تراست

قامتت خم شد و هموار نگشتی صائب
دم شمشیر بود پشت کمانی که تراست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.