هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و پر از استعاره و تشبیه است که احساسات عمیق عاشقانه، درد فراق، و اشتیاق به معشوق را بیان میکند. شاعر از عناصر طبیعی و نمادین مانند چراغ، پروانه، و الماس برای توصیف حالات درونی خود استفاده کرده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۴۳۱
قانع از صاف به دردست دماغی که مراست
روغن از ریگ کند جذب، چراغی که مراست
بس که از عشق تو هر لحظه به رنگی سوزم
بال طاس بود پای چراغی که مراست
می شود باز دل تنگ من از چین جبین
چوب منع است کلید در باغی که مراست
دانه سوخته، از برق چه پروا دارد؟
چه کند ناخن الماس به داغی که مراست؟
نرسد نشأه دیدار به دل از چشمم
که ز من تشنه تر افتاده ایاغی که مراست
نرسد از دم گرمم به ضعیفان آسیب
می دهد کوچه به پروانه چراغی که مراست
دلگشاتر بود از دامن صحرای بهشت
صائب از رخنه دل کنج فراغی که مراست
روغن از ریگ کند جذب، چراغی که مراست
بس که از عشق تو هر لحظه به رنگی سوزم
بال طاس بود پای چراغی که مراست
می شود باز دل تنگ من از چین جبین
چوب منع است کلید در باغی که مراست
دانه سوخته، از برق چه پروا دارد؟
چه کند ناخن الماس به داغی که مراست؟
نرسد نشأه دیدار به دل از چشمم
که ز من تشنه تر افتاده ایاغی که مراست
نرسد از دم گرمم به ضعیفان آسیب
می دهد کوچه به پروانه چراغی که مراست
دلگشاتر بود از دامن صحرای بهشت
صائب از رخنه دل کنج فراغی که مراست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.