هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره غم، تنهایی، عشق، آرزو و فلسفه زندگی است. شاعر از درد دل، عشق ناکام، و ناامیدی سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند لیلی و مجنون، یوسف و زندان، و عقرب و زهر، مفاهیم عمیق عرفانی و انسانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مرگ، ناامیدی، و درد عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۳۷

غمگسار دل سودازده من شبهاست
همزبانی که مرا هست همین یاربهاست

در سیه خانه لیلی نبو مجنون را
با خیال تو حضوری که مرا در شبهاست

آرزو در دل من حلقه بیرون درست
سینه ساده من سد ره مطلبهاست

نیست ممکن به عزیزی نرسند آخر کار
یوسفی چند که محبوس درین قالبهاست

بهر دیوانه من نعل در آتش دارد
هر کجا کودک شوخی که درین مکتبهاست

چه خیال است که نشکسته درآید به کنار؟
دل که طوفان زده موجه این غبغبهاست

گرمی حرص به جز مرگ ندارد درمان
عرق سرد سرانجام علاج تبهاست

کار دنیای تو گر در گره افتد خوش باش
چه به جز زهر فنا در گره عقربهاست؟

می کشد غیرت هفتاد و دو ملت صائب
هر که چون پیر خرابات ز خوش مشربهاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.