هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مفاهیمی مانند عشق، درد، طلب، و ارزش لحظات زندگی می‌پردازد. شاعر از عناصر طبیعی مانند خورشید، ماه، و شب برای بیان احساسات عمیق استفاده کرده و تأکید می‌کند که زندگی ارزشمند است و باید از هر لحظه آن بهره برد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۴۰

عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است
زردی چهره خورشید ز درد طلب است

یک زمان بی دم گرم و نفس سرد مباش
که ز انفاس، همین یک دو نفس منتخب است

مگشا لب به شکرخند که در عالم درد
رخنه مملکت دل، دم صبح طرب است

چون صدف هر که به دریوزه دهن باز کند
گر چه در آب گهر غوطه زند، خشک لب است

دل ز بیداری شب، زنده جاوید شود
چشمه خضر نهان در ته دامان شب است

ماه و خورشید بود شمع ته دامانش
سر زلفی که سیه روزی ما را سبب است

سبز تلخی نتوان یافت به شیرینی تو
گوشه چشم ترا چاشنی کنج لب است

چه کند صائب مسکین نگدازد چون موم؟
روزگاری است که دربند گران ادب است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.