هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی‌ها و سختی‌های زندگی اشاره می‌کند. شاعر از دیدن گل و خار، روز و شب تاریک، و نقش و نگارهای شکسته سخن می‌گوید. او از گذر از عالم خاک و دیدن گرد و غبار زندگی می‌گوید و سپس به شادی و خنده در گلستان زندگی دعوت می‌کند، گویی که جان بهار را دیده است. در نهایت، شاعر از رهایی از کارهای دنیوی و دیدن حاصل کارها سخن می‌گوید و به خواننده توصیه می‌کند که مانند بادهٔ ساقی با زندگی درآمیزد و رنج خمار را ببیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده مانند 'بادهٔ ساقی' و 'رنج خمار' نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۷۴۵

آخِر گُل و خار را بِدیدی
روز و شبِ تار را بِدیدی

بس نَقْش و نِگار دَرشِکَستی
تا نَقْش و نِگار را بِدیدی

از عالَمِ خاکْ بَرگُذشتی
وان گَرد و غُبار را بِدیدی

می‌خَند چو گُل دَرین گُلِستان
کانْ جانِ بهار را بِدیدی

بی‌کار شُدی زِ کارِ عالَم
چون حاصلِ کار را بِدیدی

چون بادهٔ ساقی اَنْدَرآمیز
چون رنجِ خُمار را بِدیدی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.