۲۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۰۷

دخل و تحسین بجا باعث احیای من است
هر که را درد سخن هست مسیحای من است

گر چه صد پایه ز نقش قدم افتاده مرا
کهکشان جاده همت والای من است

به تماشای گل و لاله به بستان نروم
گل رخسار سخن لاله حمرای من است

غیر زنجیر که سر در قدم من دارد
در بیابان طلب کیست که همپای من است؟

تکیه بر بالش دیبا نکنم چون صورت
خواب سنگین چو شود بالش خارای من است

هر کجا حلقه زند هاله سرگردانی
مرکز دایره اش آبله پای من است

چون سخن از نفسم سبز نگردد صائب؟
طوطی هند سخن، کلک شکرخای من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.