هوش مصنوعی: این شعر با استفاده از تصاویر شعری مانند شکرش سوخته، داغ عزیز، و لاله، به بیان درد و رنج عشق و از دست دادن می‌پردازد. شاعر از سوختن و سوزش به عنوان نمادهایی برای عشق، اندوه و تجربیات روحی استفاده می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند صبر، مقاومت و تحمل درد در راه عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و پرداختن به موضوعاتی مانند درد و رنج روحی، این شعر را برای مخاطبان با درک ادبی و عاطفی بالاتر مناسب می‌سازد.

غزل شمارهٔ ۱۵۲۱

خط چرا در لب همچون شکرش سوخته است؟
از دم گرم که آب گهرش سوخته است؟

تا چه گستاخی ازان طوطی خط سرزده است
که لب چون شکرت بال و پرش سوخته است؟

هیچ اندیشه ز خورشید قیامت نکند
هر که از داغ عزیزی جگرش سوخته است

دیدن دامن تر چند شود دوزخ من؟
ای خوشا لاله که دامان ترش سوخته است

می زند موج ز خاکستر او آب حیات
هر دلی را که فروغ گهرش سوخته است

دل پر داغ من از سردی دوران، ماند
به درختی که ز سرما ثمرش سوخته است

اشک در پرده دل سوخت ز سوز جگرم
جای رحم است بر آن گل که زرش سوخته است

خنک آن سینه که از شعله بی پروایی
آرزوهای جهان در جگرش سوخته است

باز چون شعله جواله ندارد آرام
گر چه پروانه ما بال و پرش سوخته است

دوری بحر مرا سوخت، خوشا آن غواص
که نفس در دل بحر گهرش سوخته است

می رسد سوخته جانی به مراد دو جهان
که مراد دو جهان در نظرش سوخته است

این قدر داغ دل لاله جگر سوز نبود
بر دل گرم که یارب جگرش سوخته است؟

در طریقت کسی از گرمروان در پیش است
که درین راه، نفس بیشترش سوخته است

دامن دشت جنون بی اثر مجنون نیست
لاله دستی است که در زیر سرش سوخته است

گر چه یاقوت نمی سوزد از آتش صائب
لاله از آتش گلها جگرش سوخته است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.