هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با زبانی نمادین و عرفانی، به مفاهیمی مانند ناپایداری دنیا، عشق، و تفاوت نگاه انسان‌ها به هستی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویری مانند آب بقا، زهر فنا، و خاکستر انسان‌ها، به بیان فلسفه‌ای عمیق درباره زندگی و مرگ می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۲۲

آن که در جام خضر آب بقا ریخته است
به لب تشنه ما زهر فنا ریخته است

ما نه امروز کبابیم، که معمار ازل
رنگ افلاک ز خاکستر ما ریخته است

طفلی و سنگ و گهر در نظرت یکسان است
تو چه دانی که درین خاک چها ریخته است!

نیست پرواز به بال دگران شیوه من
ورنه در سایه من بال هما ریخته است

خاک را دست به افسردن این آتش نیست
خون عشاق عیان است کجا ریخته است

ما نه آنیم که بر برگ بلرزیم چو بید
بارها دامن گل از کف ما ریخته است

صائب از چشمه آیینه کجا گیرد آب؟
آن که در شوره زمین آب بقا ریخته است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.