هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیم فلسفی و عرفانی مانند ناپایداری زندگی، پیوند وجودی انسان با عدم، و وابستگی‌های دنیوی می‌پردازد. شاعر از استعاره‌هایی مانند تیغ عدم، رشته جان، و داغ زنجیر برای بیان این مفاهیم استفاده می‌کند. همچنین، به موضوعاتی مانند شهادت، عشق، و وحدت وجود اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامفهوم باشد. درک این متن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و مفاهیم انتزاعی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد امکان‌پذیر است.

غزل شمارهٔ ۱۵۲۵

رگ جانها به دم تیغ عدم پیوسته است
زود بر باد رود هر چه به دم پیوسته است

استواری طمع از عمر سبکسیر مدار
کز دو سر، رشته جانها به عدم پیوسته است

چون قلم گر چه جدا گشته مرا بند از بند
شکرلله که دم من به قدم پیوسته است

نسبت آهوی رم کرده و صحرا دارد
گر به ظاهر تن و جان هر دو به هم پیوسته است

بر مدار از قدم تیغ شهادت سر خویش
کاین رگ ابر به دریای کرم پیوسته است

هست با ناوک مژگان تو زور دو کمان
تا دو ابروی بلند تو به هم پیوسته است

آه شیرازه جمعیت اوراق دل است
که صف آرایی لشکر به علم پیوسته است

نشود یک جهان را در و دیوار حجاب
هر کجا هست برهمن به صنم پیوسته است

چون کنم فکر رهایی، که مرا بر پیکر
داغ چون حلقه زنجیر به هم پیوسته است

نیست ممکن که رود چین ز جبینش صائب
هر که چون سکه به دینار و درم پیوسته است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.