هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار از درد و رنج درونی خود سخن میگوید، با تصاویری مانند آتش در مغز، برق در خانه، نیشتر در جگر و موی سفید. او از تاریکی و تیرگی در زندگی خود شکایت دارد و به دنبال علت این دردهاست. همچنین، اشارهای به مستی و باده دارد که نتوانسته تیرگی دل را بزداید. در نهایت، شاعر از تاثیر افکارش بر خود میگوید که مانند عنبر از قلمش میریزد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و روانشناختی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی تصاویر مانند نیشتر در جگر و تیرگی ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۳۰
آتش از خشکی مغزم به دماغ افتاده است
برق در خانه ام از نور چراغ افتاده است
نیشتر می شکند در جگرم موی سفید
رعشه از خنده صبحم به چراغ افتاده است
آتشم در جگر از دیدن خورشید افتاد
یارب این پنبه خونین ز چه داغ افتاده است؟
این سیه مستی از اندازه می افزون است
چشم میگون که بر چشم ایاغ افتاده است؟
باده زنگ از دل مینا نتوانست زدود
تیرگی لازمه پای چراغ افتاده است
صائب از خامه من عنبر تر می ریزد
فکر آن زلف مرا تا به دماغ افتاده است
برق در خانه ام از نور چراغ افتاده است
نیشتر می شکند در جگرم موی سفید
رعشه از خنده صبحم به چراغ افتاده است
آتشم در جگر از دیدن خورشید افتاد
یارب این پنبه خونین ز چه داغ افتاده است؟
این سیه مستی از اندازه می افزون است
چشم میگون که بر چشم ایاغ افتاده است؟
باده زنگ از دل مینا نتوانست زدود
تیرگی لازمه پای چراغ افتاده است
صائب از خامه من عنبر تر می ریزد
فکر آن زلف مرا تا به دماغ افتاده است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.