هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شادی و زیبایی‌های طبیعت و زندگی را توصیف می‌کند. شاعر از تماشای بهار، گل‌ها، نسیم صبحگاهی و دیگر عناصر طبیعت لذت می‌برد و مخاطب را به دیدن این زیبایی‌ها دعوت می‌کند. همچنین، او به مفاهیمی مانند عشق، جنون، و آرامش درونی اشاره می‌کند و تأکید دارد که گاهی سادگی و دوری از دنیای مادی می‌تواند منجر به شادی واقعی شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد تا به‌طور کامل درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۶۱

هر طرف می نگری آینه سیمای خوشی است
سربرآور ز گریبان که تماشای خوشی است

در گرفته است زمین از نفس گرم بهار
بر جنون زن که عجب دامن صحرای خوشی است

اگر از باده کشانی مرو از باغ برون
که گل و سرو عجب ساغر و مینای خوشی است

دست در دامن شب زن اگرت دردی هست
که نسیم سحری طرفه مسیحای خوشی است

تو ز کوته نظریها شده ای محو چمن
زیر این زنگ، نهان آینه سیمای خوشی است

تو بدآموز به هنگامه ظاهر شده ای
ورنه در خلوت دل انجمن آرای خوشی است

اگر امنیت خاطر ز جهان می جویی
طالب گوشه دل باش که مأوای خوشی است

بی کسیهاست اگر هست کسی در عالم
هست بیجایی اگر زیر فلک جای خوشی است

خط مشکین تو سرمشق جنون عجبی است
طاق ابروی تو محراب تماشای خوشی است

دانه خال تو نظاره فریب عجبی است
رشته زلف تو شیرازه سودای خوشی است

می کند گوش گران هرزه درایان را لال
چشم بستن ز جهان، دیده بینای خوشی است

حرص زر، چشم فروشنده یوسف بسته است
ز آستین دست برون آر که سودای خوشی است

ای که در راه جنون همسفری می خواهی
مگذر از سلسله زلف که همپای خوشی است

گر چه صائب به تمنا نتوان یافت وصال
می کنم خوش دل خود را که تمنای خوشی است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.