هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جدایی سخن میگوید و از دلبری بیدل و صوفی بیوقوف یاد میکند. شاعر از هجران و غم شکایت میکند و از معشوق میخواهد که مهر و الفت خود را نشان دهد. همچنین، شاعر به اسرار و کشف اشاره میکند و از خسوف و کسوف به عنوان نمادهایی برای بیان حالات روحی خود استفاده میکند.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۲۷۵۲
ای دِلْبَرِ بیدِلانِ صوفی
حاشا که زِ جانْ بیوقوفی
از هَجْر دوتا چو لام گشتیم
دِلْتَنگ زِ غَم، چو کافِ کوفی
آن دَم که به طوفِ خود به طوفی
وان گَه که به خانه هم، به طوفی
ما را بِنِمایْ مِهر و اُلْفَت
چون مَعدنِ مِهْری و اَلوفی
مَکْشوف زِ کَشفِ توست اسرار
زیرا که کُشوفِ هر کُشوفی
آنی که بَری خُسوف از ماه
آن ماه نِهیی که در خُسوفی
آنی که بَری کُسوف از شَمس
آن شَمس نِهیی که در کُسوفی
در آحادیم ای مُهَندس
تو ساکِنِ خانهٔ اُلوفی
ای آحادی اُلوف را باش
کین جا تو به مَنْزِلِ مَخوفی
حاشا که زِ جانْ بیوقوفی
از هَجْر دوتا چو لام گشتیم
دِلْتَنگ زِ غَم، چو کافِ کوفی
آن دَم که به طوفِ خود به طوفی
وان گَه که به خانه هم، به طوفی
ما را بِنِمایْ مِهر و اُلْفَت
چون مَعدنِ مِهْری و اَلوفی
مَکْشوف زِ کَشفِ توست اسرار
زیرا که کُشوفِ هر کُشوفی
آنی که بَری خُسوف از ماه
آن ماه نِهیی که در خُسوفی
آنی که بَری کُسوف از شَمس
آن شَمس نِهیی که در کُسوفی
در آحادیم ای مُهَندس
تو ساکِنِ خانهٔ اُلوفی
ای آحادی اُلوف را باش
کین جا تو به مَنْزِلِ مَخوفی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.